کتاب «چنگیزخان» روایتی است از زندگی جوان ۱۳ ساله یتیم که برای بقای خود و قبیله اش در صحرای «گوبی» مغولستان در جنگ و گریز بود و در نهایت مبدل به جهانگشای مقتدر شد.
هر چند نام چنگیزخان در خاطره مردم نمادی از ظلم، وحشت و بربریت را مجسم میسازد، اما نام این تکسوار شجاع و بیباک که همواره در نبردهای خونین پیشاپیش سپاهیانش حرکت میکرد و توانست به گونهٔ برق آسا سرتاسر خاک چین، آسیای میانه و امپراطوری وسیع عثمانی را زیر اداره خود بیاورد و دامنهای حکمروائیاش را تا اطراف شهرهای کیف و مسکو برساند، بیانگر نبوغ، اراده آهنین، نظم پولادین و دید وسیع این مرد جهانگشا است.
خان مغول که توانسته بود از قبایل چادر نشین متفرق مغول، ارتش منظم و با انظباطی تشکیل دهد همچنان اساس قانون «یاسا» را گذاشت که در سراسر قلمرو او یکسان و بدون ملاحظه تطبیق میشد و بر سه اصل اساسی؛ یکم: اطاعت کامل از چنگیز، دوم: ایجاد همبستگی و اتحاد در میان مغول ها و سوم: تعیین مجازات شدید جهت مفسدین و مجرمین در هر مقام، استوار بود.
کتاب همچنان روایات جالبی از نبردهای قهرمانانه باشندگان نواحی هندوکش، بلخ، بامیان، غزنین و هرات را در بر دارد که هر چند توانستند جلو سیل حملات ارتش «خان خانان» را برای مدتی بگیرند و حتا یکی از نواده های او را کُشتند، اما بالاخره مغلوب شدند.
فرار بزدلانهای سلطان محمد خوارزم شاه، پادشاه ایران که در آنزمان ۴ صد هزار مرد جنگی در اختیار داشت و نبرد شجاعانهای پسر او سلطان جلالالدین در برابر لشکر مغول، فصل جالب دیگر این کتاب است.
هر چند جنایات وحشیانه، بدور از شئونات انسانی و شرم آور جنگجویان مغول داغ ننگی بر صفحات تاریخ بشریت است و ویرانی ها باقیمانده از هجوم چنگیزیان عظیم و نا بخشودنی، اما دوام حکمروائی بازماندگان چنگیز که بر نظم و قانون استوار بود و تا چندین نسل ادامه داشت، نمایانگر اقتدار، دور اندیشی و فراست چوپان بچهای بیسوادی بنام «چنگیزخان» است.
اگر این کتاب بدست تان رسید، بخوانید، پشیمان نمیشوید!