• 1404-03-18 3:40 قبل از ظهر

یعقوب لیث

سرطان 15 1403

کتاب «یعقوب لیث» ‌در مورد شخصیت کم نظیر و یکی از بزرگترین پایه گذاران حوزه تمدنی ما نوشته شده است.

داستان‌های پهلوانی زال، رستم و سهراب که یعقوب کودک در دُکان رویه‌گری (صفاری) پدرش می‌شنید در شکل‌گیری شخصیت او اثر گذاشت. او در جوانی به حلقه عیاران پیوست و به دادخوائی و دادگری آغاز کرد. پشتکار و شجاعت بی‌نظیر یعقوب باعث شد که بزودی سر دسته عیاران انتخاب شود. او مردی بود سپاهی‌منش اما خردمند و باوقار. نه از حزم و احتیاط دور می‌شد و نه در شک و تردید می‌ماند. یعقوب که با توکل به خدا و اتکا بر سنت های جوانمردی (صداقت، انصاف، ناموس داری و دستگیری از مستمندان) در سال ۲۳۸ هجری قمری به پا خاسته بود زبان فارسی را که مورد تهاجم فرهنگی عرب قرار گرفته بود را احیا کرد و تا دم مرگش از دست مایه های فارسی زبانان و در مقابل خلیفه بغداد سرسختانه دفاع کرد. 

مشهور است که وقتی از جنگی برگشت، شاعری به زبان عربی در مدحش شعری سرود و پیروزی‌اش را ستود، یعقوب بانگ برآورد: «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفتن؟» از آن پس شعرای دربار عربی‌سرایی را رها و به فارسی‌سرایی روی آوردند.

یعقوب لیث دستور داد تا «خدای‌نامه» یا اولین تاریخ نوشته شده بزبان فارسی که به یغما و به هند برده شده بود را دوباره به شهر زرنج ولایت نیمروز که پایتخت حکمراوی‌اش بود، بیاورند. همچنین یعقوب بود که دستور داد حروف الفبای فارسی به صورت کنونی چیده شوند.

قلمرو حکمروائی یعقوب از زرنج تا تخارستان، سند، گرگان و خلیج فارس توسعه یافته بود. 

در کنار معرفی شخصیت یعقوب لیث صفاری کتاب در مورد نبرد ها، شکست ها، موفقیت ها و حال و احوال مسلمانان در سده سوم هجری روایات جالبی دارد که باید خواند و فهمید.