مطالعه کتاب “واقعات شاه شجاع” بقلم شاه شجاع المُلک پادشاه سابق افغانستان را تمام کردم.
با وصف شهرت بد شاه شجاع در تاریخ، باید گفت که کتاب با نثر شیوا و شيوه بسيار زیبا نوشته شده است که بُعد دیگر شخصیت شاه شجاع را منحیث ادیب و نویسنده توانا به نمایش می گذارد.
کتاب در برگیرنده روایات از ۳۰ سال جنگ و گریز، مهاجرت ها و خانه بدوشی یک پادشاه، کامیابی ها و ناکامی ها، خدعه و نیرنگ، بستن عهد ها و عهد شکنی ها است. اقرار نویسنده به شکست ها و عقب نشینی ها و حواله نمودن شکست ها به تقدیر الهی نیز پرده از بُعد دیگر شخصیت شاه شجاع بر ميدارد. در بیان بعضی از واقعات نویسنده مصرع های از شعر را استفاده نموده که بیانگر طبع ظریف شاه شجاع و علاقه وی به شعر و شاعری است.
حكايت جالب تسليمى الماس كوه نور به حكمران هند از متن كتاب: يكى از معتبران رنجيت سنگه آمده استدعاى كوه نور نمود. باز ارشاد شد كه تا وقتيكه عهد و ميثاق اتفاق بوثوق نيانجامد، دادن كوه نور ظهور نخواهد يافت. غرض دو يوم بعد از اين جواب رنجيت سنگه خود جهت ملاقات آمده و كلمات دوستى و يكرنگى بميان آورده نامه مشتمل بر وثوق اتحاد و يكجهتى و استحكام دوام الفت و يكتا دلى نوشته و پنجه خود را بحضور بندگان ما بزعفران آلوده بر عهد نامه مذكور چسپانيده و قسم با كرنت و بابه نانك خورد و دست بقيضه تلوار خود گذاشته اقرار نمود كه تمامي علاقه جات كوت كماليه و ختك و سيال و كلامور را به پادشاه دادم ……بعد از آن رنجيت سنگه بنابر كمال مواحدت و يكرنگى دستار بلند نموده و گفت الحال تمامى شرايط و رسوم الفت و يك وجودى مستحكم گرديده ما سر خود را بسر پادشاه بستيم، لهذا در آنحال ما هم كوه نور را به او عنايت نموديم…….”.
جالب است بدانيد كه بعد از چند روز پس از واقعه تسليمى كوه نور، رنجيت سنگه پيمان شكست و شاه شجاع و حرم اش را بطور جداگانه به مدت طولانى نظر بند ساخت، تمام دارائي شان را مصادره نمود، اشياى گران قيمت را خودش و بقيه را ميان حواريونش تقسيم كرد.
مطالعه اين كتاب جالب را به علاقمندان تاريخ توصيه میدارم.